بیاد چهار آذرخش ترکمن

بیاد چهار آذرخش ترکمن

ماه بهمن برای کسانی که وقایع و رخدادهای سیاسی ایران را دنبال می کنند و یا در بطن این رخدادها بودند و هستند ماه ناشناخته ای نیست، زیرا در این ماه وقایع تاریخی مهمی رخ داده و همچنین جنایتهای بی شماری به خلقهای ستم دیده ایران، چه از طرف رژیم سلطنتی ( پدر و پسر ) و چه از طرف رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی ایران اعمال شده است. و مجددا فرصتی را فراهم ساخته تا در این مورد سخن گفته شود.
موضوع بحث این مقاله را اختصاص می دهیم به خلق ترکمن
برای شناخت از مبارزات ملتی باید تاریخچه آن ملت را باز شناسیم تا بتوان ریشه این مبارزات را بررسی مرور، تجزیه و تحلیل قرار دهیم. ترکمن ها در منطقه شمال ایران بنام ترکمن صحرا ( ترکمنستان ایران ) زیست می کنند که بخشی از ملت ایران است و سابقه تاریخی آنها به زمانهای طولانی برمی گردد. ترکمن های ایران همانطور که در اسناد و تاریخ قید شده ملتی آرام با خصوصیات ژنیتیکی خاص خودشان و از نقطه نظر ژئوپولتیکی از نژاد هند اروپایی هستند که از منطقه جنوب شرقی چین برای زیست بهتر و یافتن چراگاه های مرغوب به سمت جنوب حرکت کردند که رهبری این گروه را در آن مقطع شخصی بنام "اغوز " به عهده داشت.
ملت ترکمن مردمانی بودند که زندگی خودشان را با دامداری می گذراندند و همین مسئله باعث  می شد که برای بدست آوردن مراتع مرغوب مدام در کوچ و جابجایی بودند و این امر ساده ای نبود، زیرا در این جابجایی ها مجبور می شدند همیشه با دولتها در کشاکش و ستیز باشند. و این روحیه نسل به نسل انتقال پیدا کرده است.
بخشی از این ملت در شمال ایران که اکنون به استان گلستان مشخص می شود ( البته بخشی اعظمی که در خارج کشور چه بصورت تبعید یا مهاجر مورد بحث ما نیست، این مورد را به مقاله بعدی واگذار می کنیم ) سکنا گزیدند و به پرورش حیوانات پرداختند و بخشی هم بعد از اسکان یافتن به کشاورزی روی آوردند.
خلق ترکمن که بخش عمده آنها در ایران در استان گلستان زیست می کنند از بدور ورود به این منطقه تحت فشارهای حاکمان مستبد زمان قرار داشتند، زنان آنها مورد تجاوز قرار می گرفت، با وجود پرداخت مالیاتهای سنگین هم به ایران و هم به دولت تزار روسیه، با این وجود از هیچ حقوق شهروندی برخودار نبودند، و در صورت اعتراض یا به زندانهای دراز مدت و یا تبعید به مناطق دیگر می شدند و این اجحاف و ستم باعث پراکندگی بیش از حد را بدنبال داشت.
خلق ترکمن در طی این پروسه تاریخی همیشه سعی بر این داشته تا بتواند منسجم بر علیه حکام زمان عمل کند. برای مثال می توان از مبارزه ترکمنها در همین صده اخیر را برشمرد. شرکت داشتن در قیام افسران خراسان به رهبری کنلل محمد تقی خان پسیان، قیام گیلان به رهبری میرزا کوچک خان، حضور در دولت دمکرات آذربایجان به رهبری پیشه وری، قیام ترکمنها به رهبری عثمان آخون در همان زمان و ایجاد جمهوری دمکرات ترکمن، قیام شیلات ( کارگران و ماهیگیران شیلات ) بندر ترکمن، البته شورش های متعدد علیه خانهای منطقه که از طرف دولتها حمایت می شدند. بعنوان مثال قیام بَی نظر معرف به اوزباش ( صد سوار) در منطقه مرزی استان گلستان و خراسان که توسط رضا میرپنج سوادکوهی ( رضا قلدور) که عنوان فرماندهی سواران قزاق را بعهده داشت، بوجود آمدن تشکلهای صنفی و کانونهای فرهنگی - سیاسی در منطقه بخصوص گنبد قابوس در مقاطع قیام 57 و...
در مقطع قیام 57 که مردم پرشور به شوق آزادی و سرنگونی نظام دیکتاتوری سطنت پهلوی همراه دیگر خلقهای ایران به خیابانها ریختند، تبعیدیها به منطقه برگشتند، جوانان ترکمن به ژاندارمری و کلانتریها حمه کرده، مسلح شدند و عیله ارتش شاهنشاهی که از حمایت ساواک و خانهای منطقه و همچنین افراد مرتجع مذهبی به سرکردگی نقشبندی که از آخوندهای معروف منطقه بود برخوردار بودند، جنگ مسلحانه را پیش بردند. در اوایل بهار آزادی که خلقهای ایران از جور استبداد سلطنت رهائی یافته بودند، جوانان روشنفکر و مترقی ترکمن شوراهائی را در منطقه و همچنین ستاد کانون فرهنگی - سیاسی خلق ترکمن را سازماندهی کردند. و اداره شهرها و منطقه را بعهده گرفتند.
ستاد خلق ترکمن که ستادی متشکل از تمامی نمایندگان خلقها از جمله ترکمن ها، کردها، بلوچ ها، زابلی ها، آذری ها، فارس ها، مازنی ها و تمامی اصناف از جمله کشاورزان، دامداران، ماهیگیران و ... منطقه بود را بعهده داشت. ( البته سابقه کانون فرهنگی - سیاسی خلق ترکمن خیلی طولانی تر از این مقطع زمانی است. ) ستاد خلق ترکمن برای بهبود و رفاه ساکنین منطقه از هیچ کمکی دریغ نداشت و بعنوان مثال کود و بذرهای انباشت شده در سیلوها و انبارهای سران رژیم پهلوی و خانهای منطقه بود را در بین کشاورزان محروم تقسیم نمود. برای برداشت محصول کشاورزان از نیروهای جوان و پیشگام که داوطلب بودند استفاده نمود. برای دامداران منطقه و واکسیناسیون حیوانات، واکسن مجانی که توسط دامپزشک ها تهیه شده بود مهیا کرد، برای ماهیگیران سهولت و ابزار صید را مهیا نمود و .... طی یکسال عمر ستاد خلق ترکمن کارهایی صورت گرفت که شاید با تمامی دوران نظام پهلوی قابل قیاس باشد. ولی این بهار آزادی از همان بدو پیروزی قیام 57 یعنی فروردین 58 که انتخابات زود رس و فرمایشی جمهوری اسلامی توسط دولت موقت مهندس مهندس بازرگان و به رهبری خمینی، به خلق ها تحمیل شد که خلق ترکمن به این انتخابات نه گفت باعث کینه سرمایه و دولت ارتجاع را در پی گرفت.
رهبران ستاد خلق ترکمن از نیروهای روشنفکر و آگاه تشکیل شده بود که عمدتا دارای دیدگاه های چپ رادیکال و سازمان چریک های فدائی خلق ایران بودند، سازمان چریک های فدائی خلق ایران از نفوذ قابل توجهی برخوردار بود. نماینده سازمان در آن مقطع  ( عباس هاشمی )هاشم بود.
در 5 فروردین 58 که رژیم ارتجاع اسلامی کم کم داشت پای خود را در حکومت محکم می کرد جنگی را به خلق ترکمن تحمل کرد و با تمام نیرو و ارتش به منطقه لشگری کشی کرد، جوانان پرشور ترکمن به رهبری ستاد در تمامی منطقه سنگربندی کرده، تمامی ورودی ها به شهرها را بستند و به مقابله پرداختند بطوری که رژیم مجبور به عقب نشینی شد و نمایندگانی را به رهبری آیت الله طالقانی برای مذاکره به منطقه اعزام داشت و این هیئت با رهبران به مذاکره پرداختند ولی چون ذات رژیم های ارتجاعی فریب و نیرنگ بوده و هست برخلاف وعده های داده شده عمل کرد، این مذاکره باعث شد که رژیم فرصتی بدست آورد و نیروهای پراکنده خودش را متمرکز کرده و این بار در بهمن ماه همان سال با تمامی نیرو و قوا حمله گسترده علیه حکومت شوراها آغاز کرد.
جنگ تحمیلی دوم ( دوره بنی صدر ) در صورتی بوقع پیوست که ستاد در تدارک راهپیمائی و بزرگداشت 19 بهمن ( سیاهکل ) بود. جلسات پرشوری در ستاد بود البته من بعلت کمی سن نمی توانستم در جلسات حضور پیدا کنم و از طریق توماج در جریان امور بودم، در یکی از همین جلسات که به درازا کشیده شد ( 17 بهمن 58 ) چون رفقای دیگر وسیله نقلیه نداشتند و توماج که یک جیپ داشت وقتی می خواست رفقای دیگر یعنی مختوم، جرجاجی و واحدی را به منزل برساند، در راه توسط عوامل اطلاعات رژیم ربوده شدند و در جاده مینودشت - بجنورد ( چمن بید ) اعدام شدند و اجساد آنها بعد از چند روز یافت شد. البته حرف و حدیث فراوان گفته شده بعضی معتقدند که اول به اوین انتقال داده شده اند ولی واقعیت آن است که این رفقای شریف و دلسوز نه تنها برای ترکمنها بلکه برای تمامی خلقها، توسط افراد صادق خلخالی جلاد و به دستور مستقیم شخص خمینی از گنبد ربوده شدند و در زیر پل چمن بید توسط دژخیمان رژیم اعدام شدند. این فاجعه وحشتناکی برای ستاد بود و تمامی شوکه شده بودند و هنوز نتوانسته بودند خود را جمع و جور کنند و مسائل را تجزیه تحلیل کنند که هواپیماهای جنگی رژیم دیوار صوتی گنبد و منطقه ترکمن صحرا را شکستند و به دنبال آن تیپ گرگان، تیپ قوچان و بجنورد، لشگر 77 مشهد حمله گسترده ای را علیه این خلق که گناهشان فقط  آرامش و آسایش برای خلق ترکمن و تمامی خلقهای تحت ستم نبود، را شروع کردند. ستاد خلق ترکمن به سرعت حالت دفاعی به خود گرفت ولی متاسفانه دیگر دیر شده بود و نیروهای نظامی قبلا در منطقه توسط خائنین ( اشرار، آخوندهای منطقه، حزب توده و بخشی از سازمان فدائی که سیاست حمایت از رژیم را ترویج می کردند و بعد از انشعاب به اکثریت معرف شدند) فرصت مقابله را از جوانان راسخ و پرشور انقلابی ترکمن گرفت. رژیم برای سرکوب، تانگ های نطامی را در مرکز شهر و در نقاطع سوق الجیشی از جمله بالای تپه برج گنبد مستقر کرد و از هر سنگری که گلوله ای شلیک می شد به توپ می بست. و این شد که بخشی از جوانان کشته و زخمی شدند و بخشی هم مجبور به گذر از مرز شدند و به ترکمنستان شمالی فرار کردند. و اکنون به اروپای مرکزی مهاجرت کرده و در کشورهای آلمان، انگلیس، سوئد و ... سکنا گزیدند.
نقش سازمان چریک های فدایی خلق نقش برجسته ای در سازماندهی شوراهای خلق ترکمن ایفاء نمود با وجود کم تجربه گی افراد، بازدهی بالایی را داشت. زیرا در مدت زمان کم حیات شورا، شوراها شهرهای منطقه را بنحو مطلوبی اداره کرد و همین باعث وحشت رژیم ارتجاع جمهوری اسلامی شده بود.
بعد از سرکوب خلق ترکمن در سال 58 افرادی مجبور به ترک منطقه شده یا مخفی شدند و این فرصت خوبی برای فرصت طلبان درون سازمان بوجود آورد تا خود را سازمان دهد، و شروع به جذب اعضای متزلزل درون سازمان نه تنها در منطقه بلکه در سرتاسر ایران کرد، رهبری سازمان در آن مقطع با خائنی چون فرخ نگدار بود. و او با یکه تازی در سازمان، تشکیلات را در خدمت رژیم و حزب توده قرار داد. و به این هم اکتفا نکرد بلکه وقتی رژیم دستور جمع آوری اسلحه را صادر کرد سازمان به تبعیت از او دستور تشکیلاتی داد که اعضاء به کمیته های رژیم رفته و شخصا سلاح ها را تحویل دهند و همین امر باعث دستگیری خیلی از رفقا شد به بعضا در کشتار وسیع رژیم در سال 67 به جوخه های اعدام سپرده شدند.
سازمان اکثریت بعد از اینکه تارخ مصرف خودش را برای رژیم از دست داد و رژیم به سرکوب سازمان اکثریت و پدر خوانده اش حزب توده کرد، بخش رهبری از مرز عبور کرده و به کشور شوروی سابق گریختند و سعی کردند از آنجا به سازماندهی بپردازند. و کسانی که موفق به عبور از مرز می شدند در صورتی که با سیاست حزب و اکثریت مخالفت می کردند توسط ک - گ - ب به ایران استرداد می شدند و میدانید که چه مصیبتی بر سرشان می آمد. برای همین بخشی مجبور به پذیرش سیاست اکثریت می شدند و این را با خودشان حمل کردند. الان هم در کشورهای غربی ستادهای متعددی هستند که نام ستاد و کانون فرهنگی - سیاسی خلق ترکمن را به یدک می کشند که بجز دنباله روی از سیاست سازمان اکثریت نیست. بخشی هم در عرصه ملی فعالیت می کنند که بیشتر ناسیونالیست های دو آتشه ترکمن را ایفای نقش می کنند و محفلی عمل می کنند.
متاسفانه بعد از لطماتی که سیاست های غلط سازمان برای خلق ترکمن بوجود آورد، بخشی از رفقای قدیمی و با تجربه گوشه انزوا گزیده اند و گریزان از سیاست شدند و اعتماد خودشان را نسبت به آرمان خلق، آرمان فدائی که همان آرمان رهایی از ظلم و ستم، آرمان سوسیالیسم و عدالت خواهی، آرمان همگرائی چپ رادیکال و کمونیست، چه در طیف خارج کشوری ها و چه در منطقه از دست داده و این بی توجهی این رفقا باعث یکه تازی افراد سودجو و فرصت طلبانی هم چون اکثریتی ها و ناسیونالیستها شده است. خلق ترکمن باید عزم و اراده خود را برای افشای کانونهای سیاسی که توسط این طیف دائر شده ، جمع کنیم و این مدعیون کذایی منافع خلق ترکمن را رسوا نمائیم.
در خاتمه از تمامی رفقای سابق که صادقانه به آرمان فدائی و خلق باور دارند، تقاضا دارم تا به دیدگاه های رفقای شهید که جان پر گران خود را برای خلق فدا کردند بنگرند. به دیدگاه های توماج، مختوم، جرجانی، واحدی و ... تا بتوان ضمن گرفتن سکانی که فرصت طلبان اکثریتی و توده ای به ناحق بدست گرفتن را باز پس گرفت و احیای ستاد و کانون فرهنگی - سیاسی که در راستای حقوق حقه خلق ترکمن خونهای فراوان و بهای گرانی را پرداخته احیاء نمود.
به امید آن روز
یاد تمامی رفقای ترکمن که بخاطر آرمان فدائی و خلق جان باختند گرامی باد
زنده باد سوسیالیسم
زنده باد آزادی
مرگ بر کلیت رژیم ارتجاع جمهوری اسلامی ایران
مرات - بهرنگ
18/01/2012

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر